15 تیر 94
روزبه و من و daddy بعد از رسیدن من به خونه از سرکار خوابیدیم تا ساعت 9-خستگی چند شب قبل باعث شد اصلا نفهمم چقدر خوابیدم.وقتی پاشدیم با چندتا خرما افطار کردیم و رفتیم بیرون.
daddy بیرون ی کار کوچیک داشت.بعد انجام کارش روزبه که چند روزه کلید کرده بود بریم خونه امیرحسین اینا.بالاخره مجبور شدیم بریم.پارسا و امیرحسین رو ورداشتیم و رفتیم فضای سبز نزدیک خونه.روزبه حسابی بازی کرد توپشم از خونه ورداشته بود.عمه زهره ی روزی هم اومد اونجا.بعد یکی دوساعت گپ زدن و توپ بازی بچه ها ،تازه روزبه گفت بریم پارک،ازونجایی که پارسا هم خیلی دوس داشت همگی رفتیم پارک..ی نیم ساعتی هم اونجا بازی کردن و رفتیم خونه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی