17 اردیبهشت 93-تو راه شمال-جاده چالوس
تو راه شمال-من-امیر-بابا-مامان-روزبه
وایسادیم صبحونه بخوریم-روزبه جیش داشت گیر داده بود که
من اینجا جیش نمیکنم......برید اونور........منو کسی نبینه.....
بالاخره راضی شد که بره پشت اون سنگ
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی