روزبهروزبه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
رامیسارامیسا، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

روزبه شاهزاده ایرانی

داستانک

1393/10/13 14:50
نویسنده : مامان فهیمه
159 بازدید
اشتراک گذاری

جانی ساعت 2 از محل کارش بیرون آمد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود.
چند رستوران گرانقیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود: "ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار"، جانی معطل نکرد و داخل رستوران شد و یک پرس اسپاگتی و یک نوشابه برداشت و سر میز نشست.
گارسون برایش دو نوع سوپ، سالاد، سیب زمینی سرخ کرده، نوشابه اضافه، بستنی و دو نوع دسر آورد و به اعتراض جانی توجهی نکرد که گفت: "ولی من این غذاها رو سفارش ندادم."
گارسون که رفت جانی شانه ای بالا انداخت و گفت: "خودشان می فهمند که من نخوردم!"
اما جانی موقعی فهمید که این شیوه آن رستوران برای کلاهبرداری است که رفت جلو صندوق و متصدی رستوران پول همه غذاها رو حساب کرد و گفت 15 دلار و 10 سنت.
جانی معترض شد "ولی من هیچکدومو نخوردم!" و مرد پاسخ داد "ما آوردیم می خواستین بخورین!"
جانی که خودش ختم زرنگ های روزگار بود، سری تکان داد و یک سکه 10 سنتی روی پیشخوان گذاشت و وقتی متصدی اعتراض کرد گفت: "من مشاوری هستم که بابت یک ساعت مشاوره 15 دلار می گیرم."
متصدی گفت: "ولی ما که مشاوره نخواستیم؟!" و جانی پاسخ داد: "من که اینجا بودم می خواستین مشاوره بگیرین!" و سپس به آرامی از آنجا خارج شد!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)